آمدی جانم بسوزی سوختی دیگر برو
آتش جانم شدی دل سوختی دیگر برو من بیابانی ترین بودم که طور من شدی سینه سینای عاشق سوختی دیگر برو آمدم اهلت شوم مکثی کنی نورم شوی آمدی اهلت به مکثی سوختی دیگر برو من ید بیضا ندارم من شفا خواهم ز تو کی شفا دادی پرم را سوختی دیگر برو آمدی نوری برای مهر و ماه دل شوی مهر و ماه دل به نارت سوختی دیگر برو من تو را آرام جان و غمگسارم گویمت نیست آرامم به غم دل سوختی دیگر برو خواستم پروانه شمعت شوم زیبای من بال من خاکسترم را سوختی دیگر برو منتظر بودم بیایی جان به قربانت کنم آمدی جانم بسوزی سوختی دیگر برو دیگر برو برو برو ....